بروز رسانی مهر ۳ام, ۱۳۹۸ ۵:۰۶ بعد از ظهر
واژه حکمت متعالیه مدتها پیش از ملاصدرا توسط عرفایی همچون قیصری به کار میرفت . ایـن واژه حتی در آثار بعضی از اساتید فلسفه مشاء همچون قطب الدین شیرازی به چشم می خورد اما در ایـن مسائل متقدم تر؛ ایـن واژه به هیچ وجه آن بـار معنایی را ندارد که ما در آثار ملاصدرا و شاگردانش می یابیم ایـن ان به واژه یاد شده معنای دقیقی دادند و آن را با تلفیق ما بعد الطبیعی و فلسفی جدید ملاصدرا یکی دانستند.
عبـار ت «الحکمه? المتعالیه» از دو واژه «الحکمه?» به معنای فلسفه الهی و«المتعالیه» به معنای برتر یا تعالی یافته تشکیل شده است .
ایـن اصطلاح را خود ملاصدرا به کار می برد اما وقتی مشهور شد که شاگردانش چه شاگردان بی واسطه و چی با واسطه آن را برای توصیف مکتب وی به کار بردند. نسبتا یک نسل بعد از ملاصدرا ؛ عبدالرزاق لاهیجی ؛ داماد و یکی از سرشناس ترین شاگردان او فلسفه ملاصدرا را حکمت متعالیه خواند تا دوره قاجار ایـن کاربرد به قدری متداول شده بود که سبزواری در شرح منظومه مشهور ش حتی نیازی ندیده هست که دلیل ی برای استفاده از ایـن اصطلاح به عنوان نامی برای مکتب استاد که وی در صدد بود تا آموزه هایش را در آثار خویش شرح دهد عرضه کند.
ما وقت ی که به نوشته های خود ملاصدرا مراجعه می کنیم عبـار تی نمی یابیم که وی در آن صریحا مکتب خود را حکمت متعالیه نامیده باشد.
ایـن واژه آن گونه که وی به کار برده در واقع مرتبط هست با عنوان دو مورد از آثارش : شاهکار بنیادی وی « الحکمه? المتعالیه فی الاسفار العقلیه? الاربعه?» و یکی از آخرین و ممکن است دقیقا آخرین اثری که وی نوشت با عنوان صرف «الحکمه? المتعالیه?» حتی استفاده از اصطلاح الحکمه?المتعالیه? در کتاب « الشواهد الربوبیه?» برای ارجاع به ایـن کتاب اخیر ملاصدرا هست تا به مکتب فکری اش . ایـن واقعیت که اصطلاح«الحکمه? المتعالیه»? از جانب شاگردان وی و در مقیاس وسیع تر از جانب عموم با آموزه های ملاصدرا یکسان انگاشته شد به احتما ل بسیار زیاد ناشی از دو علت بود اول عنوان اسفار که اشاره ای ضمنی دارد به ایـن که یک مکتب و جهان بینی که به وسیله آموزه های مابعد الطبیعی ترسیم شده در ایـن کتاب وجود دارد که در چارچوب آن چهار سفر عقلی به سوی مراتب یقین انجام می شـود و دوم وجود محتمل تعالیم شفاهی خود استاد که مطابق آن منظور از حکمت متعالیه نه تنها عنوانی برای بعضی از آثار وی بلکه نامی برای کل مکتب اوست. چنانچه چه ایـن نکته اخیر را دقیقاً نمی توان از طریق اسناد مکتوب به اثبات رساند تایید آن از جانب همه اساتید سنتی با ارزش ایـن مکتب در ایران امروز اساتیدی که همگی سنت شفاهی را که مکمل متون مکتوب هست از طریق سلسله معلمانی که در نهایت به خود ملاصدرا بر می گردد دریافت کرده اند قویترین دلیل برای پذیرش آن است .
ما در کوشش برای فهم ایـن که ملاصدرا «حکمت متعالیه» را چطور تعریف کرده هست بایستی به تعاریف خود وی از حکمت یا فلسفه مراجعه کنیم وی وقت ی که از حکمت سخن می گوید در واقع به «حکمت متعالیه» اشاره دارد چون نزد ولی حکمت واقعی همـان «حکمت متعالیه» ای هست که خود وی تقریر کرده است . جذاب دقت ایـن که ملاصدرا همـان ند فیلسوفان اسلامی متقدم و حتی بیش از آنها عنایت زیادی به تعریف و معنا کردن فلسفه و حکت دارد. وی در حالی که به منابع متقدم نزدیک می شـود و دیدگاههای متفاوت در آثار متعددش بحث می نمایـد و در باب آنها بیش از یک تعریف ارائه می دهد . او در یکی از تعاریف مشهور ش حکمت را وسائل ی قلمداد کرده که از طریق آن « انسان عالمی عقلی مشابه عالم عینی و همـان ند نظام کلی وجود می شـود »(۱) در تعریف عامتری از فلسفه در اسفار وی دیدگاههای همه طریقه ها را افلاطون گرفته تا سهرودی منعکس می کند با ایـن بیان که فلسفه استکمال نفس انسان ی هست به حد ای وسع انسان ی به وسیله معرفت به حقایق موجود چنان که فی نفسه می باشند و حکم به وجود آنها از طریق برهان(۲)و نه با اتکا به ظن و تقلید و می توانی بگویی که فلسفه عبـار ت هست از دادن نظمی عقلی به عالم به حد طاقت بشری به منظور حصول تشبه به بـار ی تعالی.
یکی از برجسته ترین تقریر کنندگان مکتب ملاصدرا در قرن قدیم میرزا مهدی آشتیانی با اظهار نظـر مناسب زیر حکمت متعالیه را از مکاب متقدم فلسفه متمایز کرده است: (آن حکمت متعالیه) مستلزم وحدت وجود(توحید الوجود) هست بر خلاف فلسفه مشایی که در آ ن تنها وحدت واجب توحید وجود الواجب یافت می وشد و نه وحدت وجود.» چنانچه تعاریفی که ملاصدرا از حکمت ارائه کرده در کنار تعلیقات مناسب آشتیانی تحلیل شود ایـن نکته آشکار خواهد شد که نفهوم حکمت که در واقع چیزی جز الحکمه? المتعالیه? نیست معادل خرد یا حکمتی دانسته می شـود مبتنی بر یک بنیاد کاملاً ما بعد الطبیعی حاصل شده از طریق شهود عقلی که در عین حال در قالبی معقول اما نه راسیونالیستی و با استفاده از ادله ی عقلی ارائه می شـود ایـن تعاریف همچنان نشان می دهد که ایـن حکمت با متحقق شدن بلکه با تبدل پیدا کردن وجود مردک ایـن معرت مرتبط است . به علاوه چنان که تحقیق کامل تری در نوشته های ملاصدرا به عمل اوریم در خواهیم یافت که شیوه های توصیه داده شده برای تحقق ایـن معرفت با دین رابطه دارند و جز از طریق وحی نمی توان به آن ها دست یافت. پس سه اصل مهم هست که حکمت متعالیه بر آنها متکی هست اشراق یا شهود عقلی (کشف یا ذوق یا اشراق) دلیل یا برهان عقلی (عقل یا دلیل ) و دین یا وحی (شرع یا وحی) با درآمیختن معرفت برگرفته از ایـن منابع هست که نظام تلفیقی ملاصدرا حاصل شده است . هدف ایـن نظام تلفیقی هماهنگ کردن معرفتی هست که از طریق وسائل زیر برای بشر قابل دسترسی هست یعنی عرفان مکتب اشراقی فلسفه عقلی که نزد ملاصدرا با مکتب مشایی یکسان دانسته می شـود و علوم دینی از جمله کلام وجوه حکمت متعالیه وقتی آشکارتر خواهند شد که با هر یک از ایـن شاخه های علوم سنتی اسلامی مقایسه شوند.(۳) آموزههای وی تا حد زیادی به آموزه های عرفا به ویِژه ابن عربی ؛ صدرالدین قونوی؛ عبدالرزاق کاشانی ؛ داود قیصری و بقیه اساتید مکتب ابن عربی مرتبط است . چنانچه قرار شود که آموزه های وی با آنها مقایسه و مواجهه شود می توان گفت که ما بعدالطبیعه عرفانی ایـن اساتید روایت عقلانی شده ای از کشف وشهود آنههست به ویِژه در مورد ابن عربی ایـن ما بعد الطبیعه خود را در قالب بـار قه های نورانی متعددی می نمایاند که هر یک از آنها جنبه ای از چشم انداز «واقعیت نهایی» را روشن می کند ایـن بـار قه ها را ملاصدرا و تا حد خاصی شخصیت هایی همچون قیصری قبل از وی به نوری پایدارتر و با ثبات تر تبدیل کردند. صدرالمتالهین در صدد بود تا تقریر ما بعد الطبیعی نظام مند تری عرضه کند.
برهان هایی منطقی تدارک ببیند و جنبه هایی را که اساتید متقدم عرفان به سکوت از آن ها قدیم یا صرفاً به شکل مختصری تحت عنوان موهبتی آسمانی و نتیجه شهودهای روحنی شان اظهار کرده بودند تبیین نمایـد . مطالب عمده ای وجود ندارد که ملاصدرا در آن مسائل همـان طور که با بعضی آرای مشائیان و اشراقیان مخالفت کرده با آموزه های ابن عربی مخالفت کرده باشد جز ممکن است در مسـال ه شر و در مسـال ه جبر و اختیار که وی تا حدودی مفرق با ابن عربی بحث می کند بایـن حال وی دربـار ه مطالب متعددی بحث می کند که چنانچه چه آموزه های ابن ابن عربی و کمکتب وی مستلزم آن مطالب هست طرفداران آن مکتب جز اندکی دربـار ه شان بحث نکرده اند به یک معنا ملاصدرا مهم نظام مندتر و منطقی تر برای مابعدالطبیعه عرفانی مکتب ابن عربی و شرحی بر آثار وی و بسطی در آنها تدارک میبیند. در واقع ملاصدرا علاوه بر ایـن که یکی از پیشگامان فلاسفه و حکمای ادرود هست بایستی به عنوان یکی از برجسته ترین شارحان ابن عربی و شاگردانش در نظـر گرفته شود. چنانچه ما الحکمه?المتعالیه? را با حکمت اشراق سهرووردی مقایسه کنیم رابطه نزدیکی می یابیم و فرق های خاصی که به فهم ما از خود حکمت متعالیه یاری می کند. می توان گفت تصویری آرمانی را که سهروردی از حکیم متالّه داشت و برای تحقق بخشیدن به آن کوشش کرده بود ملاصدرا دروجود خودش بسیار کامل تر تحقق بخشید وی در تدارک دیدن مبنایی عقلانی برای معرفتی که از شهود روحانی نشات می گرفت بسیار موفق تر از سهروردی بود در ایـن جد و جهد وی تا میزان زیادی مدیون سهروردی هست که اولین کسی بود که در ایـن مسیر گام برداشت اما ملاصدرا ایـن مسیر را تا انتهای آن تعقیب کرد و توانست مسائل زیادتری را از آنچه سهروردی بدان پرداخته بود مرود ارزیابی قرار دهد و بعضی از آنها را تا عمق زیادتری بکاود. به همین ترتیب نگرش ایـن دو نفر به ابن سینا و فلسفه مشایی کاملا شبیه به نبود سهروردی چنانچه چه ابن سینا را به خوبی می معرفت و آثار زیاد مهمی همچون تلویحات و مطارحات را نوشته بود که در واقع تدوین مجدد آموزه های ابن سینا بود صراحتاً در داستان الغربه?الغربیه?و در حکمه?الاشراق به انتقاد از ابن سینا پرداخت.(۴) اما ملاصدرا با وجود نقادی اکثر مطالب فلسفه مشاءیکی از شارحان بنیادی ابن سینا بود و توانست آموزه های وی را به حکمت متعالیه خو ملحق کند بسیار بیشتر از آن میزان ی که سهروردی توانست فلسفه مشایی را با حکمت اشراق وفق دهد. در حالی که نزد سهروردی فلسفه مشایی پایه ای مهم برای مطالعه حکمت اشراقی بود از نظـر ملاصدرا آن فلسفه مولفه ای بود که به شیوه ای ارگانیک به اصل شالوده حکمت متعالیه ملحق می شد.
علوم انسانی: تا آنجا که به منابع دینی به معنای دقیق کلمه مربوط می شـود تمایزی بین آنچه در حکمت متعالیه می یابیم و آنچه در حکمت اشراقی یافت می شـود وجود دارد. باز ایـن افتخار نصیب سهروردی شده که اولین فیلسوف مسلمانی باشد که به نقل آیات قرآنی در آثار فلسفی خود بپردازد و در صدد باشد تا معانی آیات وحیانی را با اصول حکمت الهی وفق دهد. اما باز ملاصدرا بود که ایـن رویکرد را پیگیری کرد و در به در آمیختن متون قرآن کریم و روایت با تقریرات حکیمانه خود به شیوه ای بی سابقه موفق شد. ایـن فرق هست که سهروردی از آیات قرآن و سخنان پیامبر استفاده می کرد در حالی که ملاصدرا علاوه بر قرآن و احادیث نبوی به سخنان و احادیث گردآوری شده در اصول کافی توسل جست علاوه بر ایـن ملاصدرا بایستی اصالتاً یک مفسر با ارزش قرآن در ردیف برجسته ترین مفسران در تاریخ ادرود به شمار آورد که ایـن امتیاز بی مثل ی برای او در بین فیلسوفان مسلمان است .
دیدگاهها برای فروش ظروف کریستال و سرویس های پذیرایی – نت منزل بسته هستند
فروش ظروف کریستال و سرویس های پذیرایی – نت منزل فروشگاه اینترنتی نت منزل از معدود وب سایت هایی است که به طور...